تجربه یک برنامهنویس در مزرعه: داستان دگرگونی نگرش حامد
شرکت پرتوتاپ رایان، تولید کننده سامانه پیشرفته کشاورزی رهبان، خط مشی جدیدی را برای کارکنان خود اعمال میکند: هر کارمند باید حداقل یک روز در سال به صورت داوطلبانه در یک مزرعه کار کند. حامد، برنامهنویس جوانی که تا به حال فقط با کامپیوتر و برنامهنویسی سر و کار داشته، برای اولین بار به مزرعه میرود. این داستان، روایتگر چالشها و فرصتهایی است که حامد در مزرعه با آنها روبرو میشود و اینکه چگونه این تجربه، نگرش و مهارتهای او را تغییر میدهد.
حامد با احساسی عجیب از خواب بیدار شد. امروز، اولین روز کار او در مزرعه بود. او که تا به حال فقط با دنیای مجازی و برنامهنویسی سروکله زده بود، باید با خاک، بذر و گیاهان سروکار میداشت. از این خط مشی جدید شرکتش چندان راضی نبود و آن را اتلاف وقت میدانست. ترجیح میداد در دفتر خود بنشیند و روی پروژههای جدید کار کند.
اما چارهای جز اطاعت از قانون شرکت نداشت. لباسهای مناسب را پوشید و با ماشین خود به سمت مزرعه رهسپار شد. مزرعهای که او باید در آن کار میکرد، یکی از مشتریان شرکت پرتوتاپ رایان بود و از سامانه هوشمند رهبان برای مدیریت آبیاری، کوددهی، برداشت، مدیریت کارکنان و مدیریت محصولات خود استفاده میکرد. حامد قبلاً با این سیستمها کار کرده بود، اما فقط از طریق صفحه کلید و مانیتور.
آشنایی با سامانه رهبان در دنیای واقعی:
هنگام ورود به مزرعه، با استقبالی گرم روبرو شد. صاحب مزرعه، مردی میانسال به نام حسین، از حامد به خاطر حضورش تشکر کرد و گفت که امروز قرار است با هم یک روز پربار و تجربهآموز داشته باشند. حسین، حامد را به دور مزرعه گرداند و نشان داد که چگونه سامانه رهبان به مزرعه و کارکنان کمک میکند تا بهترین زمان و مقدار آبیاری و کوددهی را برای هر قطعه زمین و هر نوع گیاه تعیین کنند.
حسین همچنین به حامد نشان داد که چگونه سامانه رهبان از طریق سنسورها و دوربینها وضعیت گیاهان را بررسی میکند و در صورت وجود مشکل، به او هشدار میدهد. او با اشاره به مزایای این سامانه گفت: “با استفاده از این سامانه، میتوانم بازدهی و کیفیت محصولات خود را افزایش دهم و هزینههای خود را کاهش دهم.”
حامد که قبلاً تصور میکرد سامانه رهبان فقط چند خط کد هستند، با دیدن تاثیر عظیم آن بر زندگی و کار حسین، شگفتزده شد. او به اهمیت کارش پی برد و به آن افتخار کرد.
کار عملی در مزرعه:
بعد از آن، حسین حامد را به کارهای عملی در مزرعه دعوت کرد. امروز قرار بود برخی از گیاهان را برداشت کنند و برای فروش آماده کنند. حسین گفت که این کار نیز با کمک سامانه رهبان انجام میشود. او به حامد یک تبلت داد و گفت که این تبلت به سامانه رهبان متصل است و او میتواند با آن ببیند که کدام محصولات آماده برداشت هستند و کدام گیاهان بهترین کیفیت و قیمت را دارند.
حسین اضافه کرد که با این تبلت میتواند سفارشات مشتریان را مشاهده کند و محصولات مورد نظر آنها را انتخاب و بستهبندی کند. او گفت که این کار باعث میشود که او بتواند محصولات تازه و مطابق با نیاز مشتریان را ارائه دهد و درآمد خود را افزایش دهد.
حامد کار خود را آغاز کرد. با دقت به تبلت نگاه میکرد و گیاهان را با دست یا با ابزارهای مناسب برمیداشت. هر گیاه را با یک بارکد مشخص میکرد و در یک جعبه میگذاشت. او همچنین با استفاده از تبلت میتوانست وزن و قیمت هر جعبه را محاسبه کند و به سامانه رهبان ارسال کند.حامد از سرعت و دقت این سامانه شگفت زده شده بود.
حامد به مدت چند ساعت در مزرعه کار کرد. کم کم احساس خستگی و گرسنگی میکرد. تصمیم گرفت که یک استراحت کوتاه بگیرد. به سمت یک درخت سایهدار رفت و زیر آن نشست. تبلت را کنار خود گذاشت و به اطراف نگاه کرد. حالا میتوانست گیاهان را ببیند که با زیبایی و شکوه در مزرعه روییده بودند. میتوانست بوی خوش گیاهان و خاک را استشمام کند. میتوانست صدای پرندگان و حیوانات را بشنود. حس میکرد که در یک دنیای دیگر است.
یک جهان ساده و زیبا و طبیعی:
حامد با خود فکر کرد. چقدر این روز برایش متفاوت بود. او که عادت داشت که در دفتر خود بنشیند و با کامپیوتر و برنامهنویسی سر و کار داشته باشد، حالا در مزرعه بود و با گیاهان و کشاورزان سر و کار داشت. چقدر از این تجربه یاد گرفته بود. یاد گرفته بود که چگونه سامانه رهبان در عمل کار میکنند و چه تفاوتی برای کشاورزان ایجاد میکنند. یاد گرفته بود که چگونه با کار در مزرعه، به محیط زیست و به انسانها کمک میکند. و یاد گرفته بود که چگونه با کار در مزرعه، خودش را با طبیعت هماهنگ کند و از زندگی لذت ببرد.
حامد احساس کرد که نگرش و مهارتهای خود را تغییر داده است. احساس کرد که کاری که انجام میدهد، مهم و مفید است و به آن افتخار میکند. احساس کرد که این خط مشی جدید شرکتش، یک خط مشی خوب و مفید است. احساس کرد که این روز، یک روز خوب و به یادماندنی بود.
لبخندی بر لبان حامد نقش بست. از زیر درخت بلند شد. تبلت را برداشت و به سمت مزرعه رفت. قصد داشت که کار خود را تمام کند و به حسین کمک کند. دوست داشت که با حسین بیشتر صحبت کند و از تجربهها و داستانهای جذابش بشنود. دوست داشت که با حسین دوست شود.
حامد به سمت مزرعه رفت و کار خود را ادامه داد. او از این روز لذت برد و هرگز آن را فراموش نکرد.
نتیجهگیری:
داستان حامد نشان میدهد که چگونه تجربه کار در مزرعه میتواند برای یک برنامهنویس جوان، نگرش و مهارتهای او را تغییر دهد. این تجربه به حامد کمک کرد تا:
- اهمیت کارش را درک کند و به آن افتخار کند.
- یاد بگیرد که چگونه با دنیای واقعی و نیازهای انسانها ارتباط برقرار کند.
- مهارتهای جدیدی را یاد بگیرد و از آنها در کارش استفاده کند.
- با طبیعت ارتباط برقرار کند و از زندگی لذت ببرد.
علاوه بر این، این داستان نشان میدهد که:
- خط مشی داوطلبانه کار در مزرعه میتواند راهی خلاقانه برای افزایش انگیزه و تعهد کارکنان باشد.
- استفاده از سامانههای کشاورزی هوشمند میتواند به کشاورزان در افزایش بهرهوری، کیفیت محصولات و سودآوری آنها کمک کند.
- مهم است که انسانها با طبیعت تعامل داشته باشند و از آن درس بگیرند.
این داستان میتواند الهامبخش سایر شرکتها و افراد باشد تا راههایی برای ارتباط بیشتر با دنیای واقعی و نیازهای انسانها پیدا کنند.